مجاز (ادبیات)یکی از آرایههای ادبی در ادبیات فارسی مجاز میباشد که در لغت به معنای طریق (راه راست)، گذشتن و عبور کردن و راه گذر است؛ [۱]
شیرازی، احمد امین؛ آئین بلاغت، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۳، ص۲۷۵
و در اصطلاح علم بدیع به کلمهای که شاعر در کلام میآورد ولی معنای دیگری غیر از معنای حقیقی را مد نظر قرار میدهد.فهرست مندرجات۲ - تعریف علاقه ۳ - انواع علاقه ۴ - انواع قرینه ۵ - فرق مجاز با کنایه و استعاره ۶ - انواع علاقه بین معنای حقیقی و مجازی ۷ - انواع قرینه ۸ - انواع مجاز ۸.۱ - مجاز عقلی ۸.۲ - مجاز لغوی ۸.۲.۱ - انواع مجاز لغوی ۹ - ویژگیهای تمایز مجاز ۱۰ - مجاز دارای ارزش هنری ۱۱ - پانویس ۱۲ - منبع ۱ - معنای اصطلاحیدر اصطلاح ادبی به لفظی گفته میشود که شاعر در کلام میآورد و معنای دیگری غیر از معنای اصلی و ظاهری آن را در نظر دارد و با بکار بردن قرینه ذهن مخاطب را از معنای ظاهری به معنای باطنی مورد نظر خود رهنمون میکند. بنابراین، در مجاز لااقل باید دو معنا باشد که میان آنها «علاقه» و ارتباطی وجود دارد و گوینده کلام با آوردن «قرینهای» در کلام خود، ذهن شنونده را از معنای حقیقی منصرف سازد و به معنای مجازی کلام برساند. ۲ - تعریف علاقهمجاز استعمال لفظ در غیر معنای موضوعله و اصلی است با وجود قرینهای که مانع از ارادۀ معنای اصلی باشد و نیز وجود علاقهای، زیرا شرط نقل معنای اصلی (حقیقی) به معنای غیراصلی (مجازی) وجود مناسبتی بین آن دو هست که این مناسبت را علاقه میگویند. وقتی مثلاً گفتیم: جهان دل نهاده بر این داستان •••• همان بخردان و همان داستان (فردوسی) کلمۀ جهان را به معنای غیر موضوع له، یعنی «جهانیان» استعمال کردهایم اما، این استعمال با دو شرط صورت گرفته است: اول با وجود قرینۀ «دل نهادن بر داستان» که علامت و نشانۀ آن است که کلمۀ جهان در غیر معنای اصلی خود استعمال شده است زیرا جهان در صورت ارادۀ معنای حقیقی نمیتواند دل بر چیزی نهد. دوم با وجود مناسبت و علاقهیی بین جهان و جهانیان (معنای غیراصلی) که علاقۀ بین آنها علاقۀ حال و محل است. [۲]
صفا، ذبیحالله، آیین سخن، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۳، چاپ هجدهم، ص۴۴-۴۳
۳ - انواع علاقهعلاقه بر دو نوع است؛ علاقۀ همانندی و علاقۀ ناهمانندی. علاقه همانندی بر اساس شباهت است و علاقه ناهمانندی بر اساس وجود علاقهای است غیر از همانندی و شباهت. ۴ - انواع قرینهقرینه نیز دو نوع است قرینه صارفه و قرینه ناصارفه. قرینۀ صارفۀ از ورود معنای حقیقی به ذهن جلوگیری میکند و قرینۀ ناصارفه بر هر دو معنای حقیقی و غیرحقیقی دلالت دارد». [۳]
انوشه، حسن، فرهنگ نامۀ ادبی فارسی (گزیده اصطلاحات مضامین و موضوعات ادب فارسی) دانش نامۀ ادب فارسی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۱، چاپ دوم، ج۲، ص۱۲۲۴.
۵ - فرق مجاز با کنایه و استعارهبا توجه به نوع علاقه و قرینه، مجاز با کنایه و استعاره فرق دارد. استعاره مجازی است که قرینۀ صارفه و علاقۀ همانندی داشته باشد. استعاره تنها مجازی است که تصویرساز و مخیل است. مجاز فشردهترین شکل بیانی کلام است و چون متضمن دلیل است و بهتر حقیقت مقصود گوینده را بیان میکند. کنایه، مجازی است که همراه قرینۀ ناصارفه بیاید و معنای اصلی و غیرحقیقی را با هم وارد ذهن کند. [۴]
انوشه، حسن، فرهنگ نامۀ ادبی فارسی (گزیده اصطلاحات مضامین و موضوعات ادب فارسی) دانش نامۀ ادب فارسی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۱، چاپ دوم، ج۲، ص۱۲۲۴.
۶ - انواع علاقه بین معنای حقیقی و مجازیعلاقههایی که ممکن است بین معانی حقیقی و مجازی وجود داشته باشد، بسیار است و مهمترین آنها عبارتند از: ۱- علاقه کلیت و جزئیت؛ مثل استعمال سر و ارادۀ موی در این بیت جامی: سپید شد چو درخت شکوفهدار سرم •••• وزین درخت همین میوۀ غم است برم ۲- علاقه لازمیت و ملزومیت؛ مثل علاقه میان خون و قتل: دیدی که خون ناحق پروانه شمع را •••• چندان امان نداد که شب را سحر کند (شفایی اصفهانی) ۳- علاقۀ حال و محل؛ مثل استعمال جهان و ارادۀ جهانیان در این بیت: جهان انجمن شد بر تخت اوی •••• فرومانده از فرّه و بخت اوی (فردوسی) ۴- علاقه مشابهت؛ مثل استعمال سرو و ارادۀ قامت موزون در این بیت: سیه زلف آن سرو سیمین من •••• همه تاب و پیچ است و بندوشکن [۵]
صفا، ذبیحالله، آیین سخن، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۳، چاپ هجدهم، ص۴۴.
علاوه بر این، علائقی دیگر مانند علاقۀ سببیت، علقۀ آلیت، علاقۀ عموم و خصوص و... ممکن است وجود داشته باشد. ۴ - انواع قرینهقرینه نیز به دو قسم تقسیم میشود: لفظی و معنوی. قرینه لفظی آن است که لفظی به عنوان قرینه مجاز قرار گیرد و قرینه معنوی آن است که لفظی در کار نباشد اما، حال و وضع و گفتار گوینده به گونهای است که دلالت میکند بر آنکه مقصود او معنای مجازی است. [۶]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، چاپخانه ستاره، (مؤسسه نشر نما) ۱۳۷۶، چاپ سیزدهم، ص۲۴۸.
۸ - انواع مجازمجاز را به مجاز شرعی و عرفی و عقلی و لغوی نیز تقسیم میکنند؛ که مجاز عقلی و لغوی در ادبیات مورد استعمال است. ۸.۱ - مجاز عقلیمجاز عقلی اسناد فعل است به غیر فاعل حقیقی خود؛ مثل: سحاب گویی یاقوت ریخت بر مینا •••• نسیم گویی شنگرف بیخت بر زنگار ۸.۲ - مجاز لغویمجاز لغوی استعمال لفظ یا جمله است در غیرمعنای موضوع له؛ که این مجاز ممکن است در یک جمله مرکب باشد که اگر در جمله باشد جمله در غیرمعنای واقعی خود استعمال میشود. [۷]
صفا، ذبیحالله، آیین سخن، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۳، چاپ هجدهم، ص۳۸. صفا، ذبیحالله، آیین سخن، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۳، چاپ هجدهم، ص۴۴.
۸.۲.۱ - انواع مجاز لغویمجاز لغوی نیز به دو قسمت تقسیم میشود: مجاز مرسل و مجاز با استعاره. در صورتی که علاقۀ میان معنای مجازی وحقیقی علاقۀ مشابهت باشد، استعاره است و اگر علاقه به چیزی غیر از مشابهت باشد، مجاز مرسل. [۸]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، چاپخانه ستاره، (مؤسسه نشر نما) ۱۳۷۶، چاپ سیزدهم، ص۲۵۰.
۹ - ویژگیهای تمایز مجازمجاز با سه ویژگی از حقیقت متمایز میشود: ۱- اتساع؛ که هنگام به کار بردن مجاز، نامی بر نام مکانها و جایها افزوده میشود. ۲- تشبیه؛ که مجاز گرفته از شباهت چیزی است با کلمهای که در معنای غیرحقیقی به کار رفته است. ۳- تاکید؛ که امری غیرحسی و ناملموس را با مجاز، حسی و ملموس میکند. عبارت «من به آسایش تو مهمانم» شامل تمام این ویژگیهاست. ۱۰ - مجاز دارای ارزش هنریاز دیدگاه زیباییشناسی، دو نوع مجاز ارزش هنری بیشتری دارد: ۱- مجازی که بر مبنای اسطوره ساخته میشود. مثلاً: بسی گوهر داستان سفتهام •••• بسی نامۀ باستان گفتهام» نامۀ باستان در معنای شاهنامه به کار رفته است. ۲- مجازی که خطاب شاعرانه و شعری دارد. مثلاً: ای ابر بهمنی نه به چشم من اندری •••• دم زن زمانکی و بیاسای و کم گری. [۹]
انوشه، حسن، فرهنگ نامۀ ادبی فارسی (گزیده اصطلاحات مضامین و موضوعات ادب فارسی) دانش نامۀ ادب فارسی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۱، چاپ دوم، ج۲، ص۱۲۲۵.
[۱۰]
انوشه، حسن، فرهنگ نامۀ ادبی فارسی (گزیده اصطلاحات مضامین و موضوعات ادب فارسی) دانش نامۀ ادب فارسی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۱، چاپ دوم، ج۲، ص۲۵- ۱۲۲۳.
[۱۱]
صفا، ذبیحالله، آیین سخن، تهران، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۳، چاپ هجدهم، ص۴۵- ۴۴-۴۳ و ص۷۳.
[۱۲]
همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، چاپخانه ستاره، (مؤسسه نشر نما) ۱۳۷۶، چاپ سیزدهم، ص۲۵۰، ۲۴۹، ۲۴۸ و ۱۵۷.
[۱۳]
شمسیا، سیروس، معانی بیان، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۷۴، چاپ ششم، ص۵۰.
[۱۴]
کزاری، میرجلالالدین، بیان ۱ زبان شناسی سخن پارسی، تهران، نشر مرکز، کتاب ماده ۱۳۶۸، ص۱۵۳.
[۱۵]
شیرازی، احمد امین، آئین بلاغت، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۳، ص۲۷۵.
۱۱ - پانویس
۱۲ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مجاز (ma.jaz)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۷/۱۷. |